آخرین رمان های ویژه
خلاصه کتاب:
من مسیحم... مسیح رادان ...مردی که از همسرش خیانت دید و دیگه به هیچ زنی اعتماد نکرد…با اجبار پدرم دختر ریزه میزه ای رو به عقدم درآوردن و تا دلم خواست حرص خیانت زن قبلیمو سرش خالی کردم ولی اون بهم ثابت کرد که همه ی زنا خائن نیستن ولی من احمق کوتاه بیا نبودم و مدام اذیتش میکردم تا وقتی که یهو غیبش زد ..کل دنیا رو زیر و رو کردم تا پیداش کنم …همه جستجوم خلاصه شد تو پیدا شدن جنازه ی زن موردعلاقم و در آخر یه سنگ قبر وسط سینه ی قبرستون…باورم نمیشد که عاشقش شده بودم…با رفتنش دنیام تیره شد…چند سال بعد با دیدن زنی بچه به بغل خون در رگام یخ بست…خودش بود…رزای من.....!!
- نام کتاب: پادشاه زمستان
- ژانر: عاشقانه، بزرگسال، اربابی
- نویسنده: میسنا_میم
- صفحات: 2648
خلاصه کتاب:
هامان پسر رستم خان پنهانی و بدور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، حاج محمود را محرم خود میکند. آن دو عاشق و دلباخته ی هم میشنوند، طی جریان هایی برادر سوما دست به قتل ناخواسته ای میزند و جسد را در گودال غرق میکند. اما این راز سر به مهر نمیماند و با برملا شدنش جانی میرود، عشقی میسوزد و فاصله ها دست به گریبان میشوند...
- نام کتاب: ماه در عقد ارباب
- ژانر: عاشقانه، اربابی
- نویسنده: مهدخت مرادی
- صفحات: 325
خلاصه کتاب:
خانوم بزرگ چارقدش و مرتب کرد و با پوزخند گفت: اون زن شهریت نازاست، اینو بفهم خسرو. روغن نباتی خورده نمیتونه واست وارث به دنیا بیاره والا تا الان آورده بود. خانوم بزرگ، دخالت توی زندگی منو تمومش کن. سیگارم و آتیش زدم و به دختری نگاه کردم که خانوم بزرگ اورده بود. یه گوشه توی خودش جمع شده و عروسک پارچه ایش رو توی بغلش فشار میداد. صورت گرد و لبای قلوه ای داشت و از دعوای منو خانوم بزرگ ترسیده…
- نام کتاب: ارباب زاده
- ژانر: عاشقانه، اربابی
- نویسنده: مهتاب_ر
- صفحات: 910
خلاصه کتاب:
دختری که نامزد داشته ولی مورد اذیت و ازار قرار میگیره و مجبور به ازدواج با پسر ناخلف خان میشه، از اونجایی که هیچ ظلمی بدون جواب نمیمونه هرچند دیر ولی به بدترین شکل تقاص دل زخم خوردش گرفته میشه کسی میاد توی زندگیش...کسی که برای انتقام و روشن شدن مرگ برادرش اومده... آیا میتونه حس های گذشته رو نادیده بگیره وبه دختر زخم خورده مون همچنان ظلم کنه؟
- نام کتاب: ستیز
- ژانر: عاشقانه، اربابی، خونسبی
- نویسنده: کوثر شاهینی فر
- صفحات: 550
خلاصه کتاب:
قرار بی قراری هام شده بود،همون دختر... همون دختره رعیت... همون رخت شور عمارتم، با دو تیله ی مشکی دلم رو گرو دلش کرد... این ننگ بود،ننگ بود همسر شدن با یه رعیت،هم بالین شدن با دختری که همه میگفتن شپش از سر و روش میباره،اما اینطور نبود... اون زیبا بود و خواستنی،اما نشدنی بود.. به رو آوردن احساس ام جلوی ندیمه ها برای اون دختر رعیت حقارت بود.
- نام کتاب: رعیت ارباب زاده
- ژانر: عاشقانه، ارباب رعیتی
- نویسنده: زهرا خزائی
- صفحات: 1576