یه اژدها بدون سوارش یه تراژدیه و یه سوار بدون اژدهاش مرده. وارد دنیای خشن و نخبه جنگی برای اژدها سواران شوید. ویولت سورنگیل بیست ساله قرار بود وارد ربع کاتبان شود و زندگی آرامی در میان کتاب ها و تاریخ داشته باشد. اکنون، ژنرال فرمانده - که به عنوان مادر سرسخت او نیز شناخته می شود - به ویولت دستور داده است که به صدها نامزدی که در تلاش برای تبدیل شدن به نخبگان ناوار هستند بپیوندد: اژدها سواران.
اما وقتی از همه کوچکتر هستید و بدنتان شکننده است، مرگ تنها یک ضربان قلب با شما فاصله دارد... زیرا اژدهاها با انسان های «شکننده» پیوند ندارند. آنها را می سوزانند. با وجود اژدهای کمتری نسبت به کادتها، بیشتر ویولت را میکشند تا شانس موفقیت خود را افزایش دهند. بقیه او را فقط به خاطر اینکه دختر مادرش است میکشند - مانند زادن ریورسون، قدرتمندترین و بیرحمترین رهبر گروه رایدر. دوستان، دشمنان، عاشقان. همه افراد در کالج جنگ بسگیات یک دستور کار دارند—زیرا پس از ورود، تنها دو راه وجود دارد: فارغ التحصیل شوید یا بمیرید.
من " فابل " هستم. پدرم قوانین دریانوردی رو زیر پاش گذاشته بود و عاشق غواص کشتی خودش شده بود،عاشق مادرم. توی دریانوردی و تجارت روی آب باید عشق رو بیرون کشتی بذاری و بعد سوار بشی ولی پدرم "سینت" عاشق مادرم شد و بعد از به دنیا اومدن من توی کشتی زندگی میکردیم… همون کشتی ایی که وقتی فقط ۱۴ سالم بود تو طوفان غرق شد و مادرم رو ازم گرفت …
من " فابل " هستم. پدرم قوانین دریانوردی رو زیر پاش گذاشته بود و عاشق غواص کشتی خودش شده بود،عاشق مادرم. توی دریانوردی و تجارت روی آب باید عشق رو بیرون کشتی بذاری و بعد سوار بشی ولی پدرم "سینت" عاشق مادرم شد و بعد از به دنیا اومدن من توی کشتی زندگی میکردیم… همون کشتی ایی که وقتی فقط ۱۴ سالم بود تو طوفان غرق شد و مادرم رو ازم گرفت …
شاهزاده خانم های دوقلو که در بدو تولد از هم جدا شده اند. یکی ب عنوان ولیعهد بزرگ شده و دیگری به عنوان یک نوزاد گرفته شده و برای ربودن خواهرش، سرقت تاج و انتقام قتل والدین بزرگ شده است. رن گرین راک همیشه میدانست که روزی جای خواهرش را در قصر خواهد دزدید. او که از بدو تولد برای بازگشت به محل قتل والدینش و غصب تنها بازمانده آموزش دیده است، برای به قدرت رسیدن و محافظت از جامعه جادوگرانی که دوست دارد.
پرنسس رز والهارت میداند که با قدرت، مسئولیت به وجود میآید. ازدواج در یک پادشاهی وحشیانه در انتظار است، و او اجازه نخواهد داد که موضوع کوچکی مانند بیدار شدن در وسط بیابان در جمع یک آدم ربا بسیار گستاخ (و خوش تیپ) مانع از انجام وظیفه سلطنتی او شود. اما زندگی بیرون از دیوارهای کاخ وحشیتر و زیباتر از آن چیزی است که او تصور میکرد، و جادوگرانی که او مدتها از آن میترسید شاید تبدیل به خانوادهای شوند که هرگز نمیدانست گم شده است. چه کسی قرار است تاج را بگیرد؟
شاهزاده خانم های دوقلو که در بدو تولد از هم جدا شده اند. یکی ب عنوان ولیعهد بزرگ شده و دیگری به عنوان یک نوزاد گرفته شده و برای ربودن خواهرش، سرقت تاج و انتقام قتل والدین بزرگ شده است. رن گرین راک همیشه میدانست که روزی جای خواهرش را در قصر خواهد دزدید. او که از بدو تولد برای بازگشت به محل قتل والدینش و غصب تنها بازمانده آموزش دیده است، برای به قدرت رسیدن و محافظت از جامعه جادوگرانی که دوست دارد.
پرنسس رز والهارت میداند که با قدرت، مسئولیت به وجود میآید. ازدواج در یک پادشاهی وحشیانه در انتظار است، و او اجازه نخواهد داد که موضوع کوچکی مانند بیدار شدن در وسط بیابان در جمع یک آدم ربا بسیار گستاخ (و خوش تیپ) مانع از انجام وظیفه سلطنتی او شود. اما زندگی بیرون از دیوارهای کاخ وحشیتر و زیباتر از آن چیزی است که او تصور میکرد، و جادوگرانی که او مدتها از آن میترسید شاید تبدیل به خانوادهای شوند که هرگز نمیدانست گم شده است. چه کسی قرار است تاج را بگیرد؟
«میریم» فرزند خانواده ای نزول خوار است، اما خانواده به خاطر ناتوانی پدرش در جمع آوری بدهی ها، با مشکل مواجه شده است. پدر «واندا»، هم او و هم برادرانش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد و تمام درآمد خانه را صرف اعتیادش به الکل می کند. «آیرینا» می داند که نمی تواند کمک چندانی به پدرش بکند و تنها شانسش در زندگی این است که منتظر ازدواج بماند. «نوویک» از طریق داستان این سه زن، سوالاتی مهم را درباره ی قدرت، انتخاب، تبعیض، زیبایی و هویت مطرح می کند. هر کدام از این سه زن، به شیوه ای مختلف با جادو رو به رو می شود: توانایی در تبدیل نقره به طلا، دروازه هایی رو به جهانی یخ زده، خانه ای که در چندین قلمرو وجود دارد، موجودی اهریمنی، یا یک پادشاه یخی. هر کدام از آن ها باید تصمیم بگیرند که برای نجات مردم خود، چه چیزی را قربانی خواهند.