آخرین رمان های ویژه
خلاصه کتاب:
خانوم بزرگ چارقدش و مرتب کرد و با پوزخند گفت: اون زن شهریت نازاست، اینو بفهم خسرو. روغن نباتی خورده نمیتونه واست وارث به دنیا بیاره والا تا الان آورده بود. خانوم بزرگ، دخالت توی زندگی منو تمومش کن. سیگارم و آتیش زدم و به دختری نگاه کردم که خانوم بزرگ اورده بود. یه گوشه توی خودش جمع شده و عروسک پارچه ایش رو توی بغلش فشار میداد. صورت گرد و لبای قلوه ای داشت و از دعوای منو خانوم بزرگ ترسیده…
- نام کتاب: ارباب زاده
- ژانر: عاشقانه، اربابی
- نویسنده: مهتاب_ر
- صفحات: 910