ناب رمان
دانلود رمان های ناب پرطرفدار
ناب رمان

آخرین رمان های ویژه

دانلود رمان آواز های بی قرار pdf از مهین عبدی

خلاصه کتاب: چیزی نمانده.. به آوازهای بی‌قرارِ باد و رقصِ دلبرانه‌ی برگ‌های این باغ.. به دل کندن چنارها به هزار رنگ شدن روزگار و تجلی دوباره‌ی بهار‌‌‌... به عطر و بوی بِه‌ های لب طاقچه و دانه‌های قرمز انار.. به قدم زدن‌های عاشقانه‌ مان و خش‌خش برگ‌ها.. و به خلق شاعرانه‌های قشنگ.. چیزی نمانده تا ظهور عشق.. همان عشقی که من را بی‌قرارِ روزهای با تو بودن کرد.. همان‌ها که با لبخند جذاب مردانه‌ ات، با دو انگشت شست و اشاره‌ات بینی‌ام را می‌فشردی و زیر لب برایم نجوا می‌کردی: تو خودِ آوازِ بی‌قرارِ منی!

  • نام کتاب: آواز های بی قرار
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مهین عبدی
  • صفحات: 1026
دانلود رمان رسوایی تلخ و شیرین pdf از مهین عبدی

خلاصه کتاب: حاج عمو همیشه می‌گفت دختری! دختر را با غلظت و غیظ می‌گفت و مو بر تنم راست می‌کرد! پا روی پا می‌انداخت و با چشمان ریز شده‌اش تمام تنم را رصد می‌کرد و من در عالم بچگی‌هایم خودم را جمع می‌کردم و بر خودم می‌لرزیدم! و گاه به این فکر می‌کردم که حال اگر دخترم چه خبط و خطایی کرده‌ام؟ و باز هم حاج عمو بود که بریده‌بریده حرف‌هایش را به خورد گوش‌هایم می‌داد! -دختر باید بلد باشه غذا بپزه! باید بلد باشه بلند نخنده! جلف و سبک نباشه! آت و آشغال به صورتش نزنه! دختر جاش تو خونه‌ست نه بیرون خونه! حرف‌هایش سیلی می‌شد و روی صورتم فرود می‌آمد و من... و من جز سکوت چیزی را بلد نبودم! الکَنی بودم و این مواقع بیشتر!

  • نام کتاب: رسوایی تلخ و شیرین
  • ژانر: عاشقانه،هیجانی،معمایی
  • نویسنده: مهین عبدی
  • صفحات: 863
دانلود رمان مست بی گناه pdf از مهین عبدی

خلاصه کتاب: ۱۶ساله شده بودم. در شب جشن تولدی که قرار بود جشن بله برونم باشد و خاله برایم انگشتر نشان بیاورد اما تولدم شده بود و خانواده‌ی خاله نیامده بودند... یاسین نیامده بود و من مانده بودم با دنیایی از ترس و اضطراب! من مانده بودم با این حال که دیکر دختر قبلی خانه نبودم! اما یاسین برای محرم شدن‌مان نیامد...نیامد که نیامد...یاسین رفته بود...

  • نام کتاب: مست بی گناه
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مهین عبدی
  • صفحات: 1707
دانلود رمان میراث هوس pdf از مهین عبدی

خلاصه کتاب: تصمیمم را گرفته بودم! کنارش ایستادم و به او نگاه کردم. انگشتانم دستانش را لمس کردند و صورتم را به او نزدیک کردم. بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی ارتباط داشته که...!  باورش نداشتم این حقیقت تلخ را اما... حالا من هم مثل خودشان بازی می‌کردم! فکر نمی‌کردم ارتباط با تو انقدر از نزدیک خوب باشه! انقدر نزدیک و دور از اون تماسای تصویری و چت‌هامون!  

  • نام کتاب: میراث هوس
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مهین عبدی
  • صفحات: 785
ورود کاربران

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.