آخرین رمان های ویژه
خلاصه کتاب:
نگاهشون رو دنبال کردم و به جناب مغرور جان رسیدم. الهی….چقدر من دل تنگش بودم!هودادی …..مرد متفاوت…… دویدم به طرفش که دستاش برام باز کرد. تو بغلش جا گرفتم. گفت: آرامش. ادامه داد: گل برای گل یه کم عقب رفتم و ازش فاصله گرفتم و دسته گل رو ازش گرفتم که …… یه هو……صدای بوق ماشین و جیغ های لاستیک رو شنیدم ….
- نام کتاب: فرمانروای مغرور
- ژانر: عاشقانه، تخیلی، خون آشامی، گرگینه
- نویسنده: مریم محمدی تبار
- صفحات: 295