دانلود رمان توهم واقعیت pdf از عطیه شکوهی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: اجتماعی، عاشقانه، روانشناسی
خلاصه رمان توهم واقعیت
رها دختری از یک خانواده سنتی که تحت تاثیر تفکرات قدیمی و پوسیده خانواده اش مجبور به زندگی با مردی بی اخلاق و روانی میشود اما طی اتفاقاتی که میفتد تصمیم می گیرد روی پای خودش بایستد و از ادامه زندگی اشتباهش دست بکشد… اما حین طی کردن مسیر ناهمواری که پیش رو دارد متوجه میشود مدتی است قلبش برای ناجی روزهای سختش جوری دیگری میتپد. مردی که رفتارش با رها جدای از رفتار تمام مردان اطرافش بوده و به او احساس زیبای زن بودن، زیبا بودن، مهم و ارزشمند بودن را القا میکند.اما باید دید سرنوشت برای هرکدام چه خوابی دیده است.
قسمتی از متن رمان توهم واقعیت
سمت وسایلم رفتم و با جمع کردن لباسهایم داخل ساک خواستم از ارایشگاه خارج شوم که آرایشگرم با اشاره به دنباله پیراهنم گفت -بخوای با این وسایل از پله ها بری پایین لباست ممکنه زیر پات گیر کنه یا به زمین بماله و کثیف بشه، کسی پایین نیست بیاد کمکت؟ با نگاهی به لباسم و وسایل در دستم به درست بودن حرف آرایشگر پی بردم پس وسایل را روی صندلی نزدیک در گذاشتم
-الان تماس میگیرم با گرفتن شماره امیرصدرا گوشی را کنار گوشم نگه داشتم هنوز دو بوق نخورده بود که جواب داد -سلام -سلام مکثی کردم و ادامه دادم -میتونین بیاین بالا؟ -الان میام پس از قطع کردن گوشی وسایل را برداشتم و جلوی پاگرد طبقه دوم سالن منتظر ایستادم. با نمایان شدن قامت مردی در کت و شلوار دودی رنگ با پیراهنی نباتی کنجکاوانه بیشتر نگاهم را به پایین پله ها دادم و شوکه به او زل زدم.
موهای رنگ روشنش مثل همیشه با سشوار به عقب برده شده بود با این تفاوت که حالا برق ژل یا تافت نیز آن را زیباتر کرده بود. حتی ته ریشش نیز نسبت به همیشه بیشتر انکارد شده بود. سریع سرم را پایین انداختم و وسایلم را به سمتش گرفتم، با خروج خانمی از داخل سالن امیرصدرا سر پایین انداخته اش را بالا نیاورد که زمزمه کردم -نمیتونستم با این لباس وسایلم رو بیارم برای همین گفتم بیاین بالا ساک لباس ها را از من گرفت و رو به پایین پله ها سرازیر شد