دانلود رمان گیوا pdf از راحلهdm
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی، بزرگسال
خلاصه رمان گیوا
گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه …. گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز میکنه.. همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا(دختر گوهر) میشه!! و حماقتی که تبدیل شد به…
قسمتی از متن رمان گیوا
از دیدن خودم تو اون لباس غرق لذت شدم لباس به شدت بهم میومد
بخصوص با اون رژ قرمژ و مدادی که داخل چشمام کشیده بودم چشمام وحشی تر شده بود
کمی ادکلن به خودم زدم و موهام و یکطرف ریختم روی شونهی سمت چپم
هنوز با حامی رو در رو نشده قلبم به تب و تاب افتاده بود و کل وجودم نبض گرفته بود
ریز خندیدم و از اتاق خارج شدم
حامی تو سالن نشسته بود و نگاهش به تی وی بود، هرچند حس کردم حواسش
پی جای دیگه هست شایدم داشت من و تو این لباس تصور میکرد
نزدیک رفتم که متوجه ی حضورم شد سر که به سمتم چرخوند شوکه شد
لابد انتظار نداشت لباس انتخابی خودش و بپوشم
نگاهش و از فرق سر تا نوک انگشتای پاهام به گردش درآورد و دیدم که کمی روی ساق پاهام مکث کرد
بالا و پایین شدن سیبک گلوش و دیدم و گر گرفتم از خیرگی نگاهش
لب گزیدم و نزدیک تر رفتن، درست مقابلش با فاصله ی کم
بلند شد و دستام و گرفت نگاهش و دوخت تو نگاهم و پچ زد
!خیلی زیبا شدی_با ناز سر کج کردم و گفتم
یعنی قبلا زیبا نبودم؟_ بی طاقتش کردم با یه حرکت دستش و دور تنم حلقه زد
و تنم و به تن :خودش چسبوند و با حرص گفت
اینجوری نکن لعنتی دارم به زور جلو خودم و _ !میگیرم که یه لقمهت نکنم
تو برای من نمیشه زیبایی، و الان هم زیبا تر شدی
دست خودم نبود دلم میخواست امشب براش شیطنت کنم و اون عاشقانه هاش و خرجم کنه
با ناز خندیدم و نگاه اون زوم لبهای سرخم رفت و :شنیدم که زیر لب گفت
(آتیش پاره)