دانلود رمان عسرت(تصادف عشق) pdf از آتنا امانی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
خلاصه رمان عسرت(تصادف عشق)
دلیا دختری که بعد از مست دستگیر شدن، مجبور به همخونه شدن با پسرعموی دخترباز و عیاشش که نامزد داره میشه و یک شب وقتی مست میکنن حامله میشه و…
قسمتی از متن رمان عسرت(تصادف عشق)
پشت فرمون جای گرفت و لباس های دخترها را به عقب پرت کرد تا بپوشند. شروع به حرکت کرد. انقدر رفته بود که حال به اتوبانی که از ترافیک جای سوزن انداختن نداشت رسید! فرعی ها بسته بودند و باید صبوری میکرد. هرچه نزدیکتر میشد و استرسش هم بیشتر…
با مسخره بازی های آن دو قطعا نگهشان میداشتند. نگاهی عاجزانه بهشون کرد و ازشون خواست تا پیاده بشنود و خودشان برانند! خود پیاده شد و با حالت دو مسیری از فرعی ها را انتخاب کرد و رفت. دخترها که به پلیس ها رسیدند، ترسیده خنده را کنار گذاشتند. مردی که یک نور نارنجی دستش بود نزدیکشان شد و با اخم خواستار مدارک ماشین شد.
دلیا بغض کرده به هانا نگاهی کرد که هانا رو به مرد شد. – آقا جا گذاشتم خونه! مرد از بوی الکلی که در صورتش کوبیده شده بود، اخمش غلیظ تر شد. رو به سربازان تشر زد. – احمدی، مسعودی خانمارو داخل ماشین راهنمایی کنید. بغض دلیا ترکید و شروع به التماس کرد ولی فایده نداشت…
توسط دو مامور زن و یک راننده مرد به سمت کلانتری رفتند و طول راه فقط در سکوت اشک ریختند. برای هانا مشکلی نبود ولی او… داییاش او را میکشت. اشک هایش را پاک کرد و تلفن را برداشت. با مادرش تماس گرفت از او خواست تا بیآید. با کلی خواهش و تمنا حال حنانه قبول کرده بود داداشش را خبر نکند. مامور تاسف بار نگاهش کرد و سری برایش تکان داد. چشمه اشکش باز جوشید.
یک ساعت بعد مادرش رسیده بود و چادرش را سفت چسبیده بود. نزدیک دلیا شد و بشکون محکمی از پهلویش گرفت که جیغ دخترک به هوا رفت. زنی که کنارش بود، حنانه را دور کرد. – خانم دور بایستید! نسبتتون؟ حنانه تفی در صورت دخترش انداخت و لعنتش کرد، رو به مامور زن گفت: – مادرشم! زن حنانه را به داخل اتاق راهنمایی کرد. دقیقه ای بعد مادرش به دنبال سرهنگی التماس میکرد و سرهنگ در جواب میگفت.