ناب رمان
دانلود رمان های ناب پرطرفدار
ناب رمان
مطالب محبوب

رمان بی نفس در گرداب [جلد ¹]

دانلود رمان بی نفس در گرداب [جلد ¹] pdf از زهرا سادات رضوی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

موضوع رمان: عاشقانه

 

خلاصه رمان بی نفس در گرداب [جلد ¹]

بچه که بودم، عاشق باران بودم. وقتی که باران می‌بارید آقاجون صدایم می‌زد که خودم را به پشت پنجره محبوبم که رو به حیاط بزرگ‌مان بود برسانم و به تماشای باران بنشینم. حتی گاهی مادری اجازه می‌داد به زیر باران بروم. با اشتیاق وصف نشدنی دمپایی‌های صورتی‌ام را پوشیده و نپوشیده به سرعت به حیاط می‌رفتم؛ دست از یکدیگر باز می‌کردم و سر به سوی آسمان می‌گرفتم. دور خود می‌چرخیدم و آواز می‌خواندم… همان آوازی که وقتی باران می‌بارید آقاجون می‌خواند و من ناخواسته حفظ کرده بودم. باز باران با ترانه با گهرهای فراوان می‌خورد بر بام خانه…

قسمتی از متن رمان بی نفس در گرداب [جلد ¹]

توی دلم قربون صدقش می رم! یه طوری می گفت شاید درست کنم که انگار نمی خواست بهم رو بده از طرفی هم داشت بهم وعده می داد که به مناسبت اومدنت قراره همچین غذایی بپزم! ردیف دندونام بیرون میفتن رو با شیطنت لب می زنم:
-تنم رو چربِ چرب کردم مرجان خانوم، آماده ی تنبیهم! قبل از اینکه بذارم چیز دیگه ای بگه لب می زنم: -خاله لطفا چیزای سنگین بلند نکن، یه کم به فکر زانوهات باش! من و نعیم همه چی رو اوکی می کنیم نگران نباش! پشت رُل جای می گیرد و ماشین را روشن می کند! دنده را جا به جا می کند و پایش را روی پدال گاز می فشارد!

به سرعت از پارکینگ فرودگاه خارج می شود و به سمت خانه اش می راند؛ تنها جایی که می توانست کمی میان دیوار های شیشه ایش  سکوت پیدا کند! خودش را در آن غرق کند و توشه ی نفرتش را سنگین تر! توشه ای که به اندازه ی مرگ رویاهای بچگی اش بود! ضربه ای به فرمان می زند و بلافاصله آن را در مشتش می فشارد! سرعتش هر لحظه بیشتر و این میان حواسش از چراغ قرمزها پرت می شود! نگاهش را به رو به رو دوخته و هر از گاهی فقط نیم نگاهی به آینه ها می اندازد!
اندکی از سرعت ماشین می کاهد و با کف دستش فرمان را می چرخاند!

ماشین را به داخل فرعی، که به نوعی میانبر محسوب می شود می کشاند! صدای زنگ گوشی اش در اتاقک اتومبیل می پیچد اما توجهی خرج آن نمی کند! مغزش همدست خاطرات شده و پسر بچه ای را به یاد می آورد با چشم های عسلی و موهای بور! پسر بچه ای که به همراه پدرش تمام رویاهای کودکانه اش را در گودال عمیقی ریخته بودند و با خاک مرده رویش را پوشانده بودند! همه چیز را حتی با گذشت سال های طولانی یادش بود؛ حافظه اش هم با گوی نفرت در یک تیم رفته بودند و آواز سر می دادند! آوازی که قافیه ی هر بیتش نوای کشتن سر می داد و درندگی!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
بچه که بودم، عاشق باران بودم. وقتی که باران می‌بارید آقاجون صدایم می‌زد که خودم را به پشت پنجره محبوبم که رو به حیاط بزرگ‌مان بود برسانم و به تماشای باران بنشینم. حتی گاهی مادری اجازه می‌داد به زیر باران بروم. با اشتیاق وصف نشدنی دمپایی‌های صورتی‌ام را پوشیده و نپوشیده به سرعت به حیاط می‌رفتم؛ دست از یکدیگر باز می‌کردم و سر به سوی آسمان می‌گرفتم. دور خود می‌چرخیدم و آواز می‌خواندم... همان آوازی که وقتی باران می‌بارید آقاجون می‌خواند و من ناخواسته حفظ کرده بودم. باز باران با ترانه با گهرهای فراوان می‌خورد بر بام خانه...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    بی نفس در گرداب [جلد ¹]
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    زهرا سادات رضوی
  • ویراستار
    ناب رمان
  • صفحات
    2595
  • منبع تایپ
    ناب رمان
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
ناب رمان: مرجع دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر. رمان‌های عاشقانه، تاریخی، فانتزی و ... را با بهترین کیفیت دانلود کنید. ❤️📚📱\" توضیحات متا خلاقانه: در ناب رمان، کلمات جان می‌گیرند و شما را به دنیایی دیگر می‌برند. ✨ دانلود رمان و غرق شدن در خیال، همین حالا! 🌊
آمار سایت
  • 635 نوشته
  • 464 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.