دانلود رمان شعله ور pdf از ملانی هارلو
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، اروتیک
خلاصه رمان شعله ور
-بابایی یه صدای کوچیک زمزمه کرد. کاملا بی حرکت دراز میکشم و چشمام رو بسته نگه می دارم هشدار گوشیم برای ساعت شیش و هنوز زنگ نخورده اما دخترام حداقل بیست دقیقه ست که بیدارن صدای حرف زدنشون رو از دیوار نازکی که اتاق من رو از اتاق اونا در آپارتمان ارزونم جدا میکنه شنیدم. الان دارن بازی مورد علاقه شون رو میکنن اینکه کنار تختم زمانی که خوابیدم بایستند و درباره م چرت و پرت بگن -بابایی صدا الان يكم بلندتر شده و متوجه شدم اون صدای دختر پنج سالهم، لوناست -صدای خرناس کشیدنت رو شنیدیم به پاسوم بازی ادامه میدم فقط محض یادآوری میگم من هیچ خرناس کوفتی ای نمی کشم. لونا بازی رو شروع میکنه: بابایی همیشه وقتی میخوابه خیلی بامزه میشه اینجور فکر نمی کنی؟ -آره. این هالی یه ، دختر هشت سالهم. از خودش چهره ای عبوسی در میاره و با دماغش وقتی نفس میکشه صداهای عجیبی در میاره -آره و اون خیلی پرموئه…
قسمتی از متن رمان شعله ور
دوروبر رو دنبال پلاستیک زباله ای که ملافه و پتوهاشون داخلش بود نگاه کردم؛ یعنی هنوز طبقه پایینند؟ چرا نه؟ هالی منو تا بیرون اتاق خواب و پایین پله ها دنبال کرد. تو گفتی آپارتمان قبلی اجازه حیوون خونگی نمیده اما این یکی میده. از کجا میدونی؟ چون وینی یک گربه داره اسمش پیگلته؛ و گربه ها خیلی تمیزن درباره ش خوندم – بهت گفتم هالزی ،پال ما نمیتونیم حیوون خونگی داشته باشیم چون من شیفته ای کاری بیست و چهار ساعته دارم هیچکس نیست تا بهش غذا بده. دوتا کیسه رو پای راه پله دیدم و یکیشون رو به اون دادم. اینو ببر بالا توی اتاق خوابت شاید وینی وقتی تو خونه نیستی بتونه بهش غذا بده. اینو گفت و کیسه رو از پله ها کشید بالا نه. چرا نه؟ چون یه غریبه رو توی خونه مون نمیخوام.
فراموشش کن پیرمرد فقط بخاطر اینکه دوروبر یه سال سکس نداشتی بهت این اجازه رو نمیده آزادانه دختر مدم رو دید بزنی اون زیادی برای تو جوونه وینی برامون کاپ کیک آورده همونجور که نزدیک میشدم لونا گفت، نگاهی به جعبه شیرینی سفید توی دستای وینی کردم و میگه توشون آجیل نیست اینا- از شیرینی فروشی ماردرمند آلو و عسله وینی همونجور که من از پله ها بالا می رفتم لبخند درخشانی بهم زد که باعث شد چیزی توی سینه ام کمی تکون بخوره یکی از خواهر کوچیکای منم به آجیل آلرژی داره پس اون خیلی مراقبه میگه توی جعبه دوتا هست برای هرکدوممون یکی هالی از هیجان دستاش رو بهم کوبید.
مطمئن نبودم چه طعمی دوست دارین پس فقط چنتا از اونایی که مورد علاقه خودم بودن رو انتخاب کردم – کوکی ،شکری، پنکیک با تیکه های شکلات بیکن دارچین و افرا هالی و لونا نگاهی بهم کردند و اون قیافه که انگار از چیزی بدشون اومده رو به خودشون گرفتند، معمولا این قیافه زمانی که من وعده غذایی اشتباهی رو گرفتم و خواستم که به هر حال بخورند به خودشون میگرفتند بیکن روی کاپ کیک؟ هالی به نظر بدگمان می اومد اون اصلا به نظر خوب نمیاد وینی خندید شاید برای به بچه خوب بنظر نیاد اما من دوسش لونا خیرخواهانه گفت: تو میتونی اون یکی رو داشته باشی، بابایی دارم در واقع این برای من به طرز کوفتی عالی بنظر می اومد.