دانلود رمان گیانم pdf از سحر تقی زاده
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، اجتمایی، تراژدی
خلاصه رمان گیانم
سیتاوک دختر جوانی که وکیل حرفهای است، پرونده قتلی مشکوک را به دست میگیرد؛ اما در راه حل این پرونده با خطراتی مواجه میشود که فرار از آن عاقبتش جان گیرد…
قسمتی از متن رمان گیانم
ایلیار با حرص دست هاش رو مشت کرده و با قیافه ای که سرخ شده و داد میزد که چقدر عصبانی هست، با قدمهای سریع اتاق رو ترک کرد. و منی که میدونستم چاتای با هدفی با من ازدواج کرده و تا پیدا نمیکردم قطعاً عشق چاتای نسبت خودم رو باور نمیکردم. چشم هام رو بستم که صدای قدم های چاتای که به سمتم میاومد رو، شنیدم! با صدای جر و بحث کردن ایلیار و چاتای، لای چشم هام رو باز کردم. ایلیار با قیافه ای ترسناک و قرمز؛ ولی چاتای با قیافه ای خونسرد، وایستاده بودن. –دِ لعنتی همش تقصیر تو هست که این بلاها سر سیتاوک اومده! چرا نمیخوای قبول کنی پیش من خوب بود.
نگاه کن چاتای من این چیزها حالیام. نیست سیتاوک خوب شد، با خودم میبرمش! چاتای با پوزخندی که صورتش رو زینت بخشیده بود، پای چپش به دیوار تکیه داده و دست هاش رو داخل جیب شلوار کتانش کرده و گفت: –زن من رو میخوای کجا ببری؟! یلیار با شنیدن این حرف، اول یه نگاهی به من و بعد نگاهی به چاتای انداخت. از شوکی که بهش وارد شده بود، نتونست حرفی بزنه. فقط چندبار دهنش رو باز و بسته کرد؛ ولی یهو به سمت چاتای پریده و یقین کت مشکی رنگ چاتای رو توی دستش گرفته و گفت: –با اجازه کی باهاش ازدواج کردی؟ تو مثلاً رفیقی؟! خودت نمیدونستی عاشق سیتاوک هستم؟!
و اینبار من بودم که با شندین حرف های ایلیار به شوک بزرگی رفتم! امکان نداشت عاشقم بشه! اصلاً نمیدونستم حتی به چیزی فکر کنم. ایلیار دستش رو از یقهی چاتای جدا کرده و به سمت در رفت.یهو چاتای با حرفی که گفت، دستش رو روی دستگیره آنقدر فشار داد که به سفیدی میزد! –بهتره هرچه زودتر اینجا رو ترک کنی و به ایران برگردی وگرنه عواقب بدش پای خودته! ایلیار بدون حرفی در رو باز کرده و بیرون رفت. در رو با تمام توانش به هم کوبید. چاتای سری به نشونه ی تأسف تکون داد و آرم به سمت من قدم برداشت و روی تخت نشست.