دانلود رمان یار و یاور pdf از آسمان_65 (آزاده امانی)
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان یار و یاور
در کمد ریلی رو باز کردم و وارد شدم و نگاهی به کت و شلوارم هام انداختم… کت شلوار مشکیم و برداشتم و پوشیدم و رفتم سمت کشوی ساعتها… درش رو باز کردم یکی از ساعتهام رو برداشتم و گذاشتم توی دستم… کشوی بعدی رو باز کردم و کراوات مشکیم و برداشتم و اومدم ایستادم جلوی آینه و بستمش… دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم… نگاهم و از آینه گرفتم و کفشهام و پوشیدم و رفتم سمت میز کنسول و تسبیحم و برداشتم و از اتاق اومدم بیرون… در همین حین در باز شده و نیاز وارد خونه شد. رفتم سمتش… تو اینجا چیکار میکنی؟ متعجب نگاهی به سرتاپام انداخت. اومدم چند تا از وسایلم که جامونده رو بردارم. رفتم سمت در… درم پشت سرت ببند .
در کمد ریلی رو باز کردم و وارد شدم و نگاهی به کت و شلوارم هام انداختم… کت شلوار مشکیم و برداشتم و پوشیدم و رفتم سمت کشوی ساعتها… درش رو باز کردم یکی از ساعتهام رو برداشتم و گذاشتم توی دستم… کشوی بعدی رو باز کردم و کراوات مشکیم و برداشتم و اومدم ایستادم جلوی آینه و بستمش… دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم… نگاهم و از آینه گرفتم و کفشهام و پوشیدم و رفتم سمت میز کنسول و تسبیحم و برداشتم و از اتاق اومدم بیرون… در همین حین در باز شده و نیاز وارد خونه شد. رفتم سمتش... تو اینجا چیکار میکنی؟ متعجب نگاهی به سرتاپام انداخت. اومدم چند تا از وسایلم که جامونده رو بردارم. رفتم سمت در... درم پشت سرت ببند .