دانلود رمان قصه ی لیلا pdf از فاطمه اصغری
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، درام
خلاصه رمان قصه ی لیلا
ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را میپختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کولهای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پلهی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم میکردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت را برداشتی. موهای سیاهت را تراشیده بودی. خندیدی. خندیدم. کچل شدی سیا. سرت را رو به عقب بردی. خندهات وسعت و چال لپت عمق گرفت. لحظهای در خندهات گیر کردم. هنوز بچه بودم. آن روز نمیفهمیدم چه به سرم آمده است. فقط چال لپی که دوست داشتم عمیقتر شده بود، همین! ورپریده! سیا نه، آقا سیاوش. زندایی قربان قد و بالایت رفت: “ایشالا دومادیت قربونت برم.” عزیز رشتهها را داخل دیگ ریخت و کوثر، دختر دایی مرتضی با خجالت آش را تند و تند هم زد. توجه: «با الهام از یک داستان واقعی »