دانلود رمان سخت مثل سنگ pdf از معصومه نوروزی

دانلود رمان سخت مثل سنگ pdf از معصومه نوروزی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

موضوع رمان: عاشقانه، طنز

خلاصه رمان سخت مثل سنگ

درمورد دختری به اسم حور که دارای یک قُل دیگه به اسم رویاست که شر و شیطون‌تر از حوریه می‌باشد. نامزد حوری که یک‌ماه مانده به ازدواجشان، او را ترک کرده. خانواده‌اش می‌خواهند تا او به عقد پسرعمه‌اش سعید دربیاید تا آبروی از دست رفته‌ی آن‌ها را برگرداند؛ ولی حوری با این ازدواج شدیداً مخالف است. چون باز هم عاشقانه نامزدش را دوست دارد و…

قسمتی از متن رمان سخت مثل سنگ

با گفتن اشکالی نداره، نگذاشتم تا آیناز خودش را مواخذه کند. به همراه آیناز از خونه خارج شدیم و بعد از ده دقیقه قدم زدن، پیش بقیه رسیدیم. فران با دیدنم، روبه آروین گفت: – دیگه نمیتونم صبر کنم؛ باید قراره خواستگاری رو با مامان حوری جان مطرح کنم.

حوری رو که میبینم میخوام دوتا عروس خوشگل داشته باشم. آیهان که انگار حرف دلش رو زده بودند، با ذوق گفت: – الهی من فدات بشم فران جونم؛ بلکه تو به فکر من باشی. و پدرجون سرش را به معنی افسوس تکان داد؛ و گفت:

– بچه من زمان تو نمیتونستم به روی بابام بدون ترس نگاه کنم؛ حالا تو داری هی میگی ازدواج… ازدواج؟ آیهان گفت: -خب پدر من، من بیستونه سالمه؛ دیگه داره از وقت ازدواجم میگذره. نباید به فکرش باشم؟ و پدرجون لبخندی زد؛ و گفت:

– حرف حق جواب نداره. باد ملایمی میوزید و موهای لختم رو به بازی گرفته بود؛ و آروین همانطور خیره نگاهم میکرد. آیناز صندلیای برایم بیرون کشید؛ و من روی آن نشستم و بعد هم مشغول خوردن عصرانه شدیم.

فران همانطور که مربا رو، روی نان تست میمالید، رو به همسرش گفت: – امروز دقت کردی آروین نمیگه کار دارم، میخوام برم! پدر جون لبخند محزونی زد؛ و گفت: – انگاری سر عقل اومده. آروین به حرف اومد؛ و گفت:

– خب، کار خاصی ندارم؛ واسه اونه فران خانوم! دیدم حوری هم با آیناز زیادی جوره، نخواستم تو ذوق این آیناز بزنم و حوری رو با خودم ببرم. آیناز لقمه اش را قورت داد؛ و گفت: – نه بابا…

باید بگم از این به بعد حوری دو روز هفته رو خونه ما میمونه؛ تو هم نیاریش من خودم میام دنبالش و میارم. آروین ابروهایش را بالا انداخت؛ و گفت: – دیگه چی؟ میخوای زنم رو از کار خونه زندگیش بندازی؟

آیناز خندید؛ و گفت: – یعنی میگی حوری کار خونم بلده؟ آیهان با نیشخند گفت: – همه که مثل تو بخور بخواب بلد نیستن! عارضم به خدمتت که اون یکی زنداداشت هم کد بانوییه واسه خودش.