دانلود رمان بر دلم حکمی راند pdf از سحر نصیری
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی، اجتماعی
خلاصه رمان بر دلم حکمی راند
بهترین دوست بابام بود و من دختر خونده و عزیز دلش بودم! چهارده سال ازم بزرگتر بود و عاشق رفتار مردونهش شدم! اون هرچیزی که میخواستم بهم میداد بهجز یک چیز، خودش رو…! هیچجوره حاضر نبود به رفاقتش به پدرم خیانت کنه و با دلبریام وسوسه بشه پس مجبور شدم یه شب که مسته پا به اتاق خوابش بذارم تا برای همیشه مال من بشه ولی نمیدونستم که…
قسمتی از متن رمان بر دلم حکمی راند
هرچند خیلی از هم سن و سال هایم رفتاری به مراتب بدتر از من داشتند ولی وسواس فرهان و الناز باعث شده بود خودم را حسابی مشکل دار تصور کنم! تنها آدم نرمال این میان آرش بود که اگر نبود احتمالا تا به الان دیوانه میشدم! بیتوجه به آن دونفر همراه با آرش به سوی اتاقم به راه افتادم. همین که وارد اتاق شدیم با همان لباس ها روی تخت دراز کشیدم و چشم بستم. متوجه بالا و پایین شدن تخت و نشستن آرش کنارم شدم.
_خوبی نفسِ بابا؟ پلک هایم کمی از هم فاصله گرفت. _خوب به نظر میرسم؟ چشم بازار رو کور کردی با این زن گرفتنت مرد حسابی! گوشه ی لبش بالا پرید و موهایم را به هم ریخت. _میگن دختر هووی مادره راست میگن. میخوای بین ما رو به هم بزنی وروجک؟ اخم هایم را درهم کشیدم.
_نه فقط میخوام نتیجه ی انتخابت رو بهت یادآوری کنم! سرش را به دوطرف تکان داد و شروع به نوازش موهایم کرد. _میدونی که دوسِت داره گندم فقط هیچوقت بلند نبوده چطور نشونت بده! شانه ای بالا انداختم. _بیشتر از من پول دوست داره… به خدا اگه یه روزی ورشکست شی میذارتت خونه ی سالمندان میره یه شوهر پولدار پیدا میکنه!
چشم هایش گرد شد. _یعنی انقدر پیر شدم؟ هومی کشیدم. _از کل جمله فقط همینش واسه ت مهم بود؟ با لبخند کمرنگی خم شد و روی سرم را بوسید. _همیشه گفتم و میگم تنها چیزی که باعث میشه شما دوتا با هم کنار نیاین اینه که جفتتون خیلی شبیه به همید!
لوس و لجباز و خودخواه! باید به اشتباهاتت فکر کنی و ازشون درس بگیری. متوجهی؟ اخمی کردم و چیزی نگفتم. سرش را به دوطرف تکان داد و دوباره سرم را بوسید. _میرم واسه ت قرص بیارم. یهکمی استراحت کن. تشکری کردم و بعد از رفتنش پلک هایم را به هم فشردم. هنوز کمی از اثرات مستی در سرم مانده و سرم گرم بود ولی نه آنقدری که حس غمی که در وجودم شکل گرفته بود را نفهمم.