دانلود رمان خشم یک زن pdf از مهدیه خجسته
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان:عاشقانه، انتقامی
خلاصه رمان خشم یک زن
توی این قصه خشم یک زن خیانت دیده رو میبینیم. خیانت از همسرش! آتیش انتقامش انقدر شعله وره که با هیچ آبی خاموش شدنی نیست تا اینکه عشق سابقش سر و کله اش پیدا میشه و….
قسمتی از متن رمان خشم یک زن
لعنت به احساس طغیان زده لعنت به تو شهاب که هنوز… هنوز عاشقتم و کارات روم اثر می !ذاره… لعنت !لعنت به همه! لعنت به تمام مرد ها! لعنت .یهو تموم احساسم پر کشید و جاش عصبانیتم طغیان کرد کف دستم و محکم به میز کوبیدم و با تمام وجودم جیغ !»زدم:«لــــــــعــــنــــت بـــه تـــمـــام مـــــرد هــــا. و با تمام قدرت لوازمه روی میز و روی زمین پرت کردم دندون هام و از سر حرص بهم فشار دادم جوری که صدای جیر جیرش و واضح شنیدم .باید تمومش کنم، باید شهاب به کل از زندگیم تمومش کنم. شیک ترین لباس هام و انتخاب کردم شلوار لگ چرم قرمز به همراه پالتوی چرم مشکی و شال قرمز… کفش های پاشنه هفت سانت مشکی ام رو پام کردم و نگاهی به صورت. آرایش کرده ام کردم.
رژ قرمزم شدید توی چشم بود مژه هام به لطف ریمل دو برابر شده بود و چشم های سبزم و .وحشی تر نشون می داد !»زیر لب گفتم:«تا انتقام تموم نشده تغییر نکن حوا. از خونه خارج شدم، دکمه آسانسور و زدم و سوار شدم .نگاهی به قیافه ی شرورانه ام کردم سرم و بالا تر از حد معمول گرفتم، طوری که چشم هام رو به پایین بود!باید همه رو از بالا دید نیشخندی به خودم زدم. آسانسور ایستاد؛ پیاده شدم و به سمت. نگهبانی رفتم تقه ای به پنجره اش زدم و گفتم:«اون آقایی که همیشه میاد خونه .»..ام مکثی کردم تا یادش بیاد. سری تکون داد آره آره خب؟ –صاف شدم و گفتم:«دیگه حق نداره پاش و توی ساختمون بذاره… .»در و به هیچ عنوان براش باز نکن خودم صلاح بدونم باز می کنم.
سری تکون داد و چشمی گفت. به سمت پارکینگ رفتم و سوار ماشینم شدم .استارت که زدم یادم اومد نقشه های تموم شده رو بر نداشتم. امروز کلی کار داشتم. از ماشین پیاده شدم، کیفم و برنداشتم. در و قفل کردم و پا تند کردم و به سمت آسانسور رفتم .چند نفری منتظر بودن و به محض رسیدنم در باز شد. خواستم وارد بشم که با دیدن شهاب متعجب نگاهش کردم !شهای این جا چکار می کنه باز؟ با فکر این که بازم اومده سراغم کلافه در حالی که سوار آسانسور !»می شدم گفتم:«ول نمی کنی شهاب شهاب تای ابرویی بالا داد و خواست جوابی بده که در آسانسور. بسته شد و دیگه ندیدمش دو نفر دیگه به جز من توی آسانسور بودن که قبل از من پیاده شدن از آسانسور پیاده شدم، کلید و در آوردم تا در و باز کنم که چشمم. به دسته گل جلوی در افتاد.