دانلود رمان خاکستری pdf از نگار رازقندی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان خاکستری
خاله؟ الان چشم های تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی میبینی؟ به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم. مگه چشم هاش تو که قهوه ایه همه چیو قهوه ای مبینی بچه؟ بهم خیره شد و دندوننما خندید. نه! از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهار چوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد.
واستا آبان؛ واسه چی الکی شلوغش میکنی؟ مگه قرآن خدا غلط میشه تو طعم بچه دار شدن رو بچشی؟ گوش های درنا رو گرفتم. اون همش چهار سالش بود و نباید این حقیقت بزرگ زندگیش رو توی این سن می فهمید. اون یک بچه پرورشگاهی بود که خواهر و شوهر خواهرم بعد از تلاش های پی در پی بی ثمرشون برای بچه دار شدن، اون رو به فرزندی گرفته بودند. آبان عصبی سمتم چرخید و غرید: درنا رو آمادهش کن میبرمش.
درنا بیچاره که همینجوری هواج و واج بهمون خیره شده بود و توی دنیای بچگیش بود نمی دونست این خونه چه آشفته بازاریه؟!
خاله؟ الان چشم های تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی میبینی؟ به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم. مگه چشم هاش تو که قهوه ایه همه چیو قهوه ای مبینی بچه؟ بهم خیره شد و دندوننما خندید. نه! از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهار چوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد.
واستا آبان؛ واسه چی الکی شلوغش میکنی؟ مگه قرآن خدا غلط میشه تو طعم بچه دار شدن رو بچشی؟ گوش های درنا رو گرفتم. اون همش چهار سالش بود و نباید این حقیقت بزرگ زندگیش رو توی این سن می فهمید. اون یک بچه پرورشگاهی بود که خواهر و شوهر خواهرم بعد از تلاش های پی در پی بی ثمرشون برای بچه دار شدن، اون رو به فرزندی گرفته بودند. آبان عصبی سمتم چرخید و غرید: درنا رو آمادهش کن میبرمش.
درنا بیچاره که همینجوری هواج و واج بهمون خیره شده بود و توی دنیای بچگیش بود نمی دونست این خونه چه آشفته بازاریه؟!