دانلود رمان ایست قلبی pdf از مقصوده بخشنده
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
خلاصه رمان ایست قلبی
امیر در شب عروسیش با آرام، ناپدید میشود. در پی ناپدید شدنش، اتفاقاتی روی میدهد که آرام اسراری در رابطه با امیر متوجه میشود که باعث شعلهور شدن دوباره عشق قدیمی آرام میشود.
قسمتی از متن رمان ایست قلبی
وقتی برای علی جریان را گفت، علی سرزنشش کرد که چرا آدرس اون شرکت را از آرام نگرفته؛ ولی با برخورد جدی و محکم پویا باعث شد سکوت کند و دیگر حرفی نزد.
آرام با تن خسته به خانه بی بی گل رفت، وقتی وارد سالن شد و مثل همیشه به آغوش بی بی گل رفت، نگاهش به مادرش و خاله شهلا و دخترخاله اش افتاد. آرام دلش نمی خواست کسی از این موضوع با خبر شود؛ ولی مادر بود و نگرانی اش که همه جا را پر می کند.
زیر لب سلام آهسته ای به هر سه داد. شهلا: سلام عزیز خاله، بمیرم واست که یه روز خوش نداری. آرام با سرزنش به مادرش نگاه کرد. آرام: خدانکنه خاله جون. شیدا به سمت آرام آمد.
شیدا: سلام بی معرفت! یه وقت سراغی از من نگیری! چند بار هم بهت زنگ زدم که جواب ندادی. آرام شیدا را بغل کرد و بوسید. آرام: سلام عزیزم، خوش اومدی. به خدا همش درگیر بودم و بی حوصله، تو ببخش عزیزم.
این روزها جواب ندادن تماس های دوست و فامیل روش جدیدش بود، از اتفاق شب عروسی اش سعی کرده بود ارتباطش را با همه قطع کند؛ چون حوصله سرزنش و دل سوزی و ترحم را نداشت.
فقط صمیمی ترین دوست و فامیلش الهه و خانواده اش بودند. شیدا: برو یکم استراحت کن حالت بیاد سر جاش، شب جمعه می خوام به یاد اون روزها شب تا صبح حرف بزنیم.
آرام به این فکر کرد که شیدا خیلی عادت نداشت در مسائل سرک بکشد. آرام: باشه عزیزم، الی هم بشنوه خوشحال می شه. شیدا: بهش زنگ زدم، کلی جیغ جیغ کرد پشت تلفن.
آرام: نمیاد؟ شیدا: مادرت زنگشون زد؛ ولی مثل اینکه زنداییت این چند روز به خاطر مریم حرص خورده بود، یکم ناخوش احوال بود. الهه هم رفته خونه مادرش. آرام: بیچاره زندایی چقدر این چندوقت اذیت شد!
بی بی: همگیمون اذیت شدیم؛ هرکسی به اندازه خودش عزیزکم. شکر خدا که روزهای بد می گذره و خدا صبرش رو می ده. آرام: سلام بی بی گل. بی بی گل: سلام به روی ماهت. آرام به نقطه ای چشم دوخت و حرفی نزد. بی بی گل: آرام دلم؟ مادر؟