دانلود رمان خانوم خلافکار من pdf از مبینا ریحانه (آصفی)
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان:عاشقانه، پلیسی
خلاصه رمان خانوم خلافکار من
داستان راجب پسریه که سن زیادی داره؛ با خیلی از مردم ارتباط داشته اما تاحالا دلبسته کسی نشده و عشق رو تجربه نکرده. به خاطر گذشته تلخش و زجرهایی که پدرش کشیده به سمت راه پر پیچ و خمِ انتقام قدم برمیداره. در کوچه پس کوچههای این حس سیاه، بالاخره نوری میبینه. اون عشقی خالصانه رو پیدا میکنه که رسیدش بهش، شاید فقط در دنیای آرزوها ممکن باشه….
قسمتی از متن رمان خانوم خلافکار من
با اینکه دستم میلرزید شیشه رو گرفتم سمتش. با نیشخند به شیشه تو دستم نگاه کرد و طی یه حرکت گرفتش. میخواستم همون وسط بشینم زار بزنم . مطمعن بودم که منو میبره با خودش حتی اگه به قیمت جونش تموم شه. شیشه رو انداخت یه کناری و مچ دستمو گرفت تو دستش و منو کشوند نزدیکتر.
پک عمیقی از سیگارش کشید و همینطور که با دقت منو بررسی میکرد گفت : زندگی مستقل بهت ساخته … خوب تقویت شدی ، بهتر نیست برگردی پیش خودم هوم ؟ سرمو به معنی نه تکون دادم و با نفرت گفتم : دست از سرم بردار … بزار زندگیمو بکنم ، اصلا فکر کن من مردم … یه قطره اشک از گوشه چشمم ریخت پایین.
دور تا دورم شروع کرد به قدم زدن … رفت پشت سرم و کش موهامو کشید و باز کرد. دستشو بینشون برد و بینیشو چسبوند به موهام. نفس عمیقی کشید و گفت : دلم واسه این بو تنگ شده … با گریه گفتم : خواهش میکنم ابدین … خواهش میکنم دست از سرم بردار ، مگه من حق زندگی کردن ندارم ؟
یکدفعه موهامو کشید عقب که حس کردم الان موهام از ریشه کنده میشه . سرم پرت شد عقب و اخ بلندی گفتم. لبشو نزدیک گوشم اورد و زمزمه کرد : تک تک شبایی که تو اینجا داشتی از زندگی کردنت لذت میبردی من بدون تو خوابم نمیبرد … وابسته هرشب و هر روز دیدنت … – بس کن التماست میکنم …
دوباره یه چرخی دورم زد و جلوم ایستاد. + این موهای لعنتی که سفید شدن همش به خاطر توعه … به خاطر توعه لعنتی . سیگاری که بین انگشتاش داشت و نزدیک بازوم کرد و فشار داد به بازوم. دلم ضعف رفت و جیغ بلندی کشیدم . بوی سوختگی پوست و گوشتم بلند شد. اشکام دونه دونه میریخت رو گونم.
با زجر داد کشیدم : – حالم ازت بهم میخوره اشغال عوضی ، چی از جونم میخوای ؟ من حاضرم بمیرم ولی یک ساعتم پیش تو نمونم. حرصی سیگار خاموش شدشو از روی بازوم کند که چند قطره خون از بازوم چکید. بازوم خیلی بد میسوخت و از شدت سوزش اشکم بند نمیومد.