دانلود رمان سالواتوره pdf از لیانا دیاکو
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
خلاصه رمان سالواتوره
با غرش آسمون به خودم میام. می ایستم و در حالی که لبه های کتم رو به هم نزدیک میکنم به ابرهای سیاه تو آسمون شب خیره میشم. هنوز بارونی در کار نیست اما برای من که بیشتر عمرم تو لاس وگاس بودم گفتنش سخت نیست که تا چند دقیقه دیگه آسمون باز میشه و سیل ازش میاد. باد موهامو به بازی میگیره و از ذوق ذوق پاهام تازه متوجه میشم که چقدر راه رفتم. گوشیمو از جیبم درمیارم و بهش نگاه میکنم. نزدیک به بیست تماس از دست رفته. گوشی رو خاموش میکنم و برمیگردونم به جیبم، همه برن به درک.
قسمتی از متن رمان سالواتوره
قلبم داره تو دهنم میزنه و از دلشوره دارم میمیرم. سرم رو به سرش میمالم و ناله میکنم، “قول بده.” با بینیش صورتم رو نوازش میکنه، “قول میدم بللا.“
مثل دو قوی عاشق که مدتی از هم دور بودند و به محض رسیدن به هم با رقص سر به استقبال هم میرن من و سالواتور دقایق طولانی با چشم های بسته هم رو نوازش میکنیم و میبوسیم تا اینکه تپش قلبم عادی میشه
و بعد از اینکه چشماش رو میبوسم سمت سالم صورتش رو با احتیاط قاب میگیرم و میپرسم، “چه اتفاقی برات افتاده؟” عمیق و پر از محبتی ناب تو چشماش نگاهم میکنه و جواب میده،
“کار ناتمامم رو تمام کردم، انتقامی که باید میگرفتم رو گرفتم.” نمیفهمم داره از چی حرف میزنه اما خودش جواب سوالم رو میده،
“مایکل رو شکار کردم ویولت. ده ها برابر زجری که به تو داده بود رو بهش دادم و بعد با همین یک دست سالم انقدر گلوش رو فشار دادم تا روح کثیفش از بدنش پر بکشه.“
چند لحظه طول میکشه تا جرفش رو تجزیه و تحلیل کنم و بعد میپرسم، “تو مایکل رو کشتی؟” با سر تایید میکنه، “کشتمش ویولت. کشتمش تا دیگه ترسی تو این دنیا نداشته باشی، کشتمش تا به آرامش برسی.
کشتمش تا خانواده ای که میخوام با تو تشکیل بدم در آرامش و امنیت باشه.” با وجود اینکه اینجا جلوی روم نشسته وحشت وجودم رو پر میکنه، وحشت از دست دادنش که باعث میشه عصبانی بشم و بهش بپرم،
“تو بدون اینکه به من بگی رفتی؟ اگر برنمیگشتی چی؟ اگر میمردی؟ اگر از دستت میدادم.” میخواد دستم رو بگیره اما دستش رو پس میزنم و ادامه میدم،
“داشتی به چنین جنگ بزرگی میرفتی و حتی ازم یه خداحافظی نکردی. فکرش رو کردی اگر بلایی سرت میامد من چی میکشیدم؟ اگر بلایی سرت میومد… خدای بزرگ.“